عمق آشنایی من و تو برمیگردد به اولین باری که خواستم بلند شوم،
و شایدهم اولین شیئی که خواستم بردارم، مادرم کنارم ایستاد و گفت: بگو یا علی!
شرمنده ام مولا…تو علیتر از این حرفها هستی که برای توصیفت کسی چون من واژه بسراید
تو حتی از ذوالفقارت هم گمنــــــام تری
چرانفهمیدم که قدر شب قدر تو بودی که قدرت را ندانستندوشاید….
نظرات شما عزیزان:
] [ 17:7 ] [ حبیب ]
[