برکه اي در همين نزديکي ست
با نيلوفري در آن
در انتظار ديدار ساحل
آه
چه انتظاري عبث
هرگز نشود اين ديدار
تا زماني که اشک برگهايش در برکه جاريست
نرسد به ساحل
^︵^ عشق مجازی ^︵^
|
برکه اي در همين نزديکي ست
امشب رسد از سامره بوی گل نر گس گلها همه چشمند به سوی گل نر گس
بگرفته همه خوی به خوی گل نرگس نرگس زده لبخند به روی گل نرگس
گمگشته در انوار الهی کره خاک صوت صلوات است که سر برده زافلاک --- تا دوست زند خنده وتا خصم شود کور گردیده زمین بر سر گردون طبق نور
هم سامره سینا شده هم بیت ولا طور ریزد عوض گل به زمین با لوپر حور
خورشید رخ مهدی سر زد شب نیمه بر چهره گل انداخته لبخند حکیمه --- روید گل توحید زکوه وچمن امشب یوسف شده از مصر مقیم وطن امشب
یعقوب شنیده است بوی پیرهن امشب مهدی زده لبخند به روی حسن امشب
خیزید وبه بینید گلستان حسن را در دست حسن لا له بستان حسن را --- خیزید که از پاره دل گل بفشانید وز کوثر نورآتش دل را بنشانید
بر منتظران این خبر خوش برسانید کامشب شب قدر است همه قدر بدانید
با نور نوشتند به پیشانی خورشید ماهی که جهان منتظرش بود درخشید --- این سوره توحید و یا آیه نور است این قامت طوباست و یا نخله طوراست
داود نبی را به لب آیات زبور است یا برلب مهدی سخن از روز ظهور است
گوش همه بر زمزمه یارب مهدی است ای منتظران مژده که امشب شب مهدی است --- ای منتظران یافته غم خاتمه امشب تبریک که روشن شده چشم همه امشب
بشکفت به شوق وشعف وزمزمه امشب گل از گل لبخند بنی فاطمه امشب
مرغان بهشتی شده آواره مهدی گردند به دور وبر گهواره مهدی --- مهدی است که احیاگر قانون حسین است مهدی است که شمشیرش مدیون حسین است
او وارث پیراهن گلگون حسین است والله قسم منتقم خون حسین است
برپرچمش این نقش عیان با خط نور است ای منتظران مژده که هنگام ظهور است --- این یوسف زهراست که سوی وطن آید این ماه دل آراست که در انجمن آید
این جان جهان است که اینک به تن آید بر منتظران پاسخ یا بن الحسن آید
خیزید حضور پسر فاطمه امشب لبیک بگویید به مهدی همه امشب --- بوی نفس حجت ثانی عشر آید ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید
ای صبح بیا تا شب هجران به سرآید خورشید بنی فاطمه از کعبه بر آید
عیسی زفلک بازآ ما صبر نداریم تا پشت سر یار نمازی بگذاریم --- ای احمد ثانی زحرا جلوهگری کن ای وارث پیغمبر، پیغامبری کن
تنها پسر زهرا مارا پدری کن این قافله گمشده را راهبری کن
در هجر شبان، اشک فشان این رمه تاکی؟ دوران فراق پسر فاطمه تاکی؟ --- ای غصه اسلام هم آغوش تو، مهدی ای ناله خاموشان در گوش تو، مهدی
ای پرچم ثارالله بر دوش تو، مهدی ای خون دل واشک بصر نوش تو، مهدی
ای موسی عمران چه شود تا به مصافی چون سینه دریا دل فرعون بشکافی --- ای نام تو ذکر خوش شام وسحر ما ای خاک رهت مادر ما و پدر ما
ای باغ تو را لاله زخون جگر ما ما منتظر استیم وتویی منتظَر ما
باز آ که چراغ همه رخسار تو باشد میثم صله شعرش دیدار تو باشد
غلامرضا سازگار باران لحظههای پر از خشکـسالـیم! احساس آبی غزل احتمالـیم! در این اتاق یک،دو، سه متریم، دلخوشم با رنگ آسمانی گلهای قالـیم تا کی صدای آمدنت طول میکشد؟ پیغمبر قبیله! امام اهالـیم! وقتی غروب میشود و گریه میکنی آیا نمیشود به نگاهت بـمالـیم دنبال ارتفاع خودم آمدم، اگر اطراف گیوههای تو در این حوالـیم ای رمز جدول همه "جمعه نامهها " تنها جواب آینههای سوالیم! یک روز هم اذان ترا پخش میکنند از پشت بام حنجرههای بلالـیم تو لهجه زبان خدایی و من ولی از پایهریزهای زبانهای لالیم حالا کنار چشم تو لکنت گرفتهام من دوستدارمت تو بگو دوست داریم ؟ استادلطیفیان
حکایتی از سحرگاه میلاد موعود
امام مهدی(علیه السلام) فرمود:
امام عسگری(علیه السلام) به عمه شان فرمودند:
و حضرت مهدی(علیه السلام) گفتند:
منابع: tebyan.net براى آشنایى بیشتر با اوضاع فرهنگى و سیاسى شیعیان در هنگام تولد امام زمان(عج) لازم است نگاهى هرچند كوتاه به وضعیت دوران حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام)داشته باشیم; دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت سه نفر از خلفاى عباسى، كه به ترتیب عبارت اند از: المعتز بالله، المهتدى بالله و المعتمد بالله.[ مهدى پیشوایى، سیره ى پیشوایان، ص 616]
پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم، سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست . tebyan.net
ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق ست جهانم تقدير مرا نور نگاه تو رقم زد بايد که شب چشم تو را قدر بدانم روی تو و خورشيد، نه، روشن تر از آنی چشم من و آيينه، نه، حيران تر از آنم در سايه ی قرآن نگاه تو نشستم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تا حادثه ی نام تو آمد به زبانم عيد ست و سعيد ست اگر ماه تو باشی ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم
سيد محمدجواد شرافت رسیدی و پر و بال فرشته ها وا شد شب از کرانهی هستی گذشت، فردا شد تو آمدی و به یمن نگاه تازهی تو خطوط مبهم و مخدوش عشق خوانا شد
محدثی خراسانی ای دوست شکوفه ها همه می خندند در شادی و شور و زمزمه می خندند امشب که امام عسکری شاد بود بنگر که علی (ع) و فاطمه (س) می خندند حضرت رقیه (س) دختر امام حسین (ع) در واقعه عاشورا سه سال سن داشتند که بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفتند و در خرابههای شام به شهادت رسیدند.
مشرق- پنجم ماه صفر سالروز شهادت حضرت رقیه (س) می باشد. ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت دردانه اباعبدالله الحسین(ع)، نگاهی اجمالی به زندگانی حضرت رقیه (س) می اندازیم. ![]()
![]()
![]() ![]()
![]()
![]() زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
تاسوعاى سال 61 هجرى امام حسين علیه السلام و يارانش در محاصره نيروهاى كوفه بودند. روزى بود كه آب را به روى اهل بيت و ياران امام بسته بودند، راه ها همه تحت كنترل بود تا كسى به امام نپيوندد. تهديدهاى سپاه عمر سعد، جدى تر و حالت تهاجمى آنان به سوى خيمه ها بيشتر مى شد. عصر روز پنجشنبه تاسوعا، ابن سعد با دستورى كه از ابن زياد دريافت كرده بود، آماده جنگ با امام حسين علیه السلام شد. گروهى از سپاه كوفه به سوى خيمه گاه امام تاختند. امام كنار خيمه اش نشسته و به شمشير تكيه داده بود. زينب، صداى همهمه مهاجمان را شنيد. امام را (كه خواب، چشمانش را ربوده بود) بيدار كرد. سیدالشهدا، خوابى را كه آن لحظه ديده بود نقل كرد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: پيش ما مى آيى.
حسين علیه السلام برادرش عباس را همراه جمعى جلو فرستاد تا از هدف مهاجمان آگاه شوند. چون فهميدند كه به قصد جنگ يا گرفتن بيعت آمده اند به دستور امام، آن شب را مهلت طلبيدند تا به عبادت و نماز بپردازند و درگيرى به فردا موكول شد.[1] امام صادق علیه السلام درباره محاصره شدن سيدالشهدا در روز عاشورا فرموده است: «تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين و اصحابه بكربلاء واجتمع عليه خيل اهل الشام و اناخواعليه و فرح ابن مرجانة و عمر بن سعد بتوافر الخيل و كثرتها واستضعفوا فيه الحسين و اصحابه و ايقنوا انه لا ياتى الحسين ناصر و لا يمده اهل العراق.»[2] تاسوعا روزى است كه حسين علیه السلام و اصحاب او در كربلا محاصره شدند و سپاه شاميان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زياد و عمر سعد نيز از فراهم آمدن آن همه سواران خوشحال شدند و آن روز، حسين علیه السلام و يارانش را ناتوان شمردند و يقين كردند كه ديگر براى او ياورى نخواهد آمد و عراقيان نيز او را پشتيبانى نخواهند كرد . گاه گریه داری داشت زینب چه گام استواری داشت زینب دل با اقتداری داشت زینب مگر چه اعتباری داشت زینب چهل منزل حسین منجلی شد گهی زهرا شد و گاهی علی شد ندیدم زینب کبری تر از این ندیدم زینت باباتر از این ندیدم دختر زهراتر از این حسینی مذهبی غوغاتر از این به پیش پای ما راهی گذارید بنای زینب اللهی گذارید اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگیِ راه دارد به گِردش آفتاب و ماه دارد به والله که ایوالله دارد همین که با جلالت سر نداده به دست هیچ کس معجر نداده پس از آن که زمین را زیر و رو کرد سپاه کوفه را بی آبرو کرد به سمت کربلا خوشحال رو کرد کمی از خاک را برداشت بو کرد رسیدم کربلا ای داد بی داد! حسین سر جدا، ای داد بی داد! |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |